شعار سال: سخنان آقای رئیسی و امثال او در صحن علنی سازمان ملل چه کارکردی دارد؟ اگر به سیاست و نتایج و توابع این سخنان کاری نداشته باشیم و صرفا تریبون سازمان ملل را فرصتی برای اظهار نظر بدانیم احتمالا از سخنانی از این دست به شدت لذت میبریم. رئیس جمهور یک کشور انقلابی پیشِ چشمِ نمایندگانِ رسمی بسیاری از کشورها، امپریالیسم جهانخوار را به چالش میکشد و صهیونیستها را محکوم میکند و به حامیان داعش میتازد و از دین و آیین خود با افتخار دفاع میکند و قاتلان ژنرال سلیمانی را محکوم میکند و قرآن را بالای سر میگیرد و... الخ.
اما آیا سازمان ملل آن هم در این روزگار فرصتی مناسب برای چنین اظهار نظرهایی است و رئیس جمهور یک کشور پهناور و پر جمعیت که این روزها تحت شدیدترین تحریم هاست به شکل دیگری نمیتواند از مردم و منافع کشورش دفاع کند؟
شاید روزی روزگاری که هنوز رسانههای خبری تا این اندازه فراگیر نشده بودند نفس حضور در سازمان ملل و از آن طریق صدا و سیمای خود را به جهانیان نشان دادن یک امتیاز بود. وقتی ارنستو چه گوارا با آن لباس سبز زیتونی و سیگار برگش در سازمان ملل حضور یافت و از دخالت نظامیان آمریکایی و رسوایی خلیج خوکها سخن گفت شاید خیلیها ماجرای حمایت از کودتاگران تبعیدی ضد کاسترو را نمیدانستند. فرصتی طلایی برای ریشوهای رشته کوههای سیرا ماسترا فراهم آمده بود تا بتوانند صدای خود را به گوش همه جهان برسانند. پنجاه شصت سال پیش. البته بعدها خیلیها آن شیوه را ادامه دادند، اما هرچه گذشت و گذشت و گذشت آن شیوه مقبولیتش را از دست داد. آنچه چه گوارا بر زبان آورد اندک اندک از فرط تکرار، ملال آور شد. این قصهها را حالا همه میدانستند. خب که چه؟ حالا چه باید کرد؟ ممکن است بگویید تکرار چه ایرادی دارد؟ خیلی هم ایراد دارد. تکرار یک حرف -ولو حرف حق- اندک اندک آن حرف را از اعتبار میاندازد. میدانستید قدمای ما به تکرار بیش از حد یک حرف و مضمون چه میگفتند؟ مبتذل. بله، مبتذل. حرفهای کلیشهای همان ابتذال است. وقتی شاعر میگفت:
کار همه با مبتذل یکدگر افتاد
فریاد که آن معنی بیگانه نهفتند
منظورش این بود که همه دارند از روی دست هم کپی میکنند و کمتر کسی مضمونی بدیع را در شعرش به کار میگیرد. وقتی هم ما میگوییم برنامههای تلویزیونی مبتذل است خیلیها ذهنشان میرود سمت سکس و فیلمهای آن چنانی، در حالی که بیشتر منظورمان همین حرفهای کلیشهای و بی روح است که حال مخاطب را از فرط تکرار بهم میزند.
آری. داشتم میگفتم آن حرفهای انقلابی اگر زمانی خریدار داشت به دلیل تازگی اش بود و البته صداقت سخنرانانش. وگرنه بعدها که همان حرفها از دهان امثال قذافی بیرون میآمد نه تنها هیچ تاثیری نداشت که تهوع آور بود. دیکتاتوری که خودش مظهر ظلم و جور و فساد بود از ظلم و جور و فساد دیگران میگفت. علاوه بر تکراری بودن آن حرف ها، حالا با توجه این همه رسانه فراگیر اصل این سخنان هم مورد تردید است. یعنی اصلا لزومی دارد این حرفها گفته شود؟ آیا دیگر کسی هم هست که نداند ابرقدرتها چه هیولاهایی هستند؟ آیا با این حرفها میخواهیم آمریکاییها و اسرائیلیها را متنبه کنیم؟ یا قصد داریم رسوایشان سازیم؟ آیا نمیتوان مثلا این کار را با ساخت یک مستند یا یک فیلم درخشان سینمایی بهتر انجام داد؟ این همه هزینه و وقت برای ارائه حرفهای تکراری آیا لازم است؟ همین حرفها و شاید انقلابیتر و تندترش را معجزه هزاره سوم هم انجام میداد. اتفاقی افتاد؟ اگر منظور آقای رئیسی این است که با عکس نماز شب خواندنش که در طول تاریخ سابقه نداشته و چنین سخنانی، دل از طرفدارانش برباید که هیچ، اما اگر حقیقتا میخواهد کاری برای این مردم زخم خورده از تحریم و تورم و دیگر مصیبتها انجام دهد باید کمی هنر به خرج دهد. طرحی نو درافکند. نمیگویم طرح گفت و گوی تمدنها را به سازمان ملل ببرد که این حرفها به ایشان نمیآید، اما چیزی بگوید که برای گوشهای خسته از حرفهای تکراری تازگی داشته باشد. چیزی بگوید که حکم نوری برای دوستان و دودی به چشم دشمنان را داشته باشد. غیر از این باشد صد سال دیگر هم از این حرفها بزنیم دو روزی مصرف داخلی خواهد داشت و در صحن سازمان ملل هم چند نفری سالن را ترک میکنند و چند نفری هم برای سخنران کف میزنند. همین و همین؛ و چه بسا روز بروز از جمعیت کف زننده کاسته و بر تارکان سالن افزوده شود.
مشکل دوستان این است که گمان میکنند سخنانشان حق است و، چون حق است پس هرکس بر سر آن چند و، چون کند طرف باطل ایستاده است در حالی که اصلا بحث بر سر حق و باطل نیست. بحث بر سر چگونگی ارائه سخن است. حتی بدون در نظر گرفتن حق و باطلش. صد البته که سخن حق اگر به خوبی بیان شود ضریب تاثیرش در جان و دل مخاطب چند برابر خواهد شد، اما بسیار سخنان باطل هم بوده اند که با زیرکی و تدبیر صاحب سخن به مراتب از سخن حق کارکردشان بیشتر بوده. داریم از ساحتی به نام سیاست سخن میگوییم. به قول علی اکبر ولایتی خطاب به سعید جلیلی در مناظرات انتخاباتی سال ۹۲:دیپلماسی این نیست که آدم برود در مقابل کشورهای دیگر خطابه بخواند و مطلبی را بیان کند که این جا در مصاحبه مطبوعاتی میگوید. دیپلماسی فقط سرسختی نشان دادن نیست. هنر دیپلماسی بیانیه صادر کردن نیست. بحث دیپلماسی کلاس فلسفه نیست که شما بروید بگویید منطق ما قوی بود و آنها در مقابل منطق ما محکوم شدند.
خب، از یک سیاستمدار نقل قول آوردم تا نگویید حرف احساساتی و بی پایه میزنم. با این حال ممکن است دوستان انقلابی بگویند مرغ یک پا دارد و حرف مرد یکی است و اصلا همین است که هست. باز هم ایرادی ندارد. اما میتوان همین حرفهای تکراری را کمی بزک دوزک کرد. شکر خدا دور و بر آقای رئیسی و تیم رسانهای ایشان شاعر و نویسنده و اهل فرهنگ هم هستند. به جای پول خرج کردن برای آدمهای بی استعدادی که هنرشان رونق بردن مسلمانی است میتوان از آن بر و بچهها کمک گرفت. من که سال هاست کسی مسلمانی ام را به رسمیت نمیشناسد حاضرم در معرفی آن بچهها به شما کمک کنم. بچههایی که دست کم ادبیات میدانند. خوش ذوقند و بلدند همان حرفهای شما را خیلی بهتر و قشنگتر از شما روی کاغذ بیاورند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری خبرآنلاین، تاریخ انتشار:۳۰ شهریور ۱۴۰۲، کدخبر:۱۸۱۵۹۹۲، www.khabaronline.ir