پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۴۳۸۰
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۹
هجمه به پناهیان با توجه به سخنانش در خصوص شیوه حکومت داری پیامبر و حضرت علی و سخت بودن آن دو بزرگوار در امر اجرای دین با توجه به الفاظ نامناسبی که برای بیان منظور خود بکار برده بود، بشدت در حال اجرا است. منتقدین در چند دسته متاثر شدگان از سخنان اخیر پناهیان، منتقدین با سبقه قبلی، منتقدین بهره بردار از موقعیت، اقدام به نقد سخنان او در موضوعات مختلف می‌کنند. یکی از این موضوعات و حوزه‌ها روایت پناهیان درباره گرامی داشت سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ ارسال پیام توسط حضرت، اما از طریق آقای عراقی برای طیب رضایی است. پناهیان مدعی شده که در سال‌گرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ امام از شهید عراقی یا فردی دیگر می‌خواهد به ایران برود و از طیب حاج رضای (لات لوطی‌های ۲۸ مرداد که ۱۰ سال بعد به نهضت ۱۵ خرداد پیوسته و از شاه‌دوستی برگشته بود) بخواهد با راه‌اندازی دسته جات مراسم سالگرد شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ را برگزار کند. در واقع از کسی که در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ اعدام شده، بخواهند سالگرد شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ را برگزار نماید؟ منتقدین می‌گویند که ماجرای ضدیت پناهیان و همفکران ایشان با اخلاق و مهربانی و اصولا هرچه که به مدارا و تساهل و تسامح مربوط می‌شود و ترویج خشونت، نقل امروز و دیروز نبوده و پروژه‌ای است که جناب پناهیان و دوستانشان سال‌هاست آن را کلید زده‌اند و بر اهل اشارت پوشیده نیست که قصد و غرض از چنین سخنانی چیست و سوداییان محال با طرح آن، چه غایتی در سر دارند. پناهیان به دنبال رواج تئوری قدرت خشن در سیاست و کسب قدرت به هر طریق ممکن از کانال دین می‌گردد و به‌قدری در این مسیر جدی است که دست به داستان‌سرایی و تحریف تاریخ هم می‌زند. فرقی هم نمی‌کند این تاریخ، تاریخ معاصر باشد یا تاریخ صدر اسلام. منتهی وقتی شخصی تاریخ معاصر را با این شجاعت و صراحت به رنگ دلخواه خودش درمی‌آورد تا نتیجه سیاسی مورد نظرش را به دیگران تحمیل کند، با تاریخ گذشته چه‌ها نخواهد کرد.

شعارسال: پناهیان در سال‌های اخیر اصرار عجیبی دارد بر این که کلماتی مثل رحمت و مهربانی و لطف و اخلاق از دایره فرهنگ ایرانی- اسلامی زدوده شود و سیمای پیامبر اسلام و امام اول شیعیان در قدرت و اقتدار و قهر و در یک کلام خشونت خلاصه شود. این حرف‌ها را هم در لفافه نمی‌گوید. خیلی صریح و بی پروا و بی تعارف. البته گاهی برای این که به سخنانش رنگ و بوی فاضلانه بدهد کمی این در و آن در می‌زند، اما مخلص کلام همین چیزی است که خدمتتان عرض کردم.

ادله‌های اثباتی نادرست بودن داستان پناهیان و پیام امام (ره) به طیب برای زنده نگاه داشتن سالگرد شهدای ۱۵ خرداد

دسته‌گل آخری هم که به آب داده همین چیزی است که همگان شنیده‌اند. علنا و در یک برنامه زنده تلویزیونی پیامبر اسلام (ص) را گوشت‌تلخ می‌خواند و علی (ع) را فردی خشن، تا تتمه اعتقادات این مردم بی‌پناه را که به اندازه کافی بر اثر کوشش‌های شبانه‌روزی پناهیان و امثال او از خدا و پیغمبر گریزان شده‌اند بر باد دهد.

البته مریدان پناهیان برای رفع و رجوع این گاف آخری بلافاصله دست‌به‌کار شده‌اند و راه افتاده‌اند که بله اگر درست شنیده باشید حضرت استادی این صفت را برای سخت‌گیری ایشان در حراست از بیت‌المال به کار برده‌اند. گویی زبان فارسی برای توصیف سخت‌گیری و یا به عدل و انصاف رفتار کردن دچار ضیق تعبیر است. چه اصراری است به جای کاربرد عادل‌بودن بگوییم گوشت‌تلخ و یا قیاس به نفس کنیم و بگوییم پیامبر و جانشین برحقش بلد نبودند با چهار نفر رفاقت برقرار کنند و عالم و آدم از دست آن‌ها فراری بودند؛ و اصلا چنین پیامبر و امامی چه جای پیروی دارند؟

کسانی که قادر نبودند به قول آقای پناهیان حتی چهار نفر را از خودشان راضی نگاه دارند چرا باید سرمشق و الگوی بشریت واقع شوند؟ نخیر، اتفاقا طرف خیلی حواسش جمع‌تر از این حرف‌هاست و به حکمِ «چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا»، خوب می‌داند چه می‌گوید و با که می‌گوید.

اگر همه‌چیز بر قرار و قاعده و سامان بود باید آن‌هایی که متولی رسمی دین در این سرزمین هستند به این اراجیف واکنش نشان می‌دادند نه آدم معلوم‌الحالی مثل من. اما ظاهرا متولیان رسمی دین هم ترجیح می‌دهند در این بلبشوی سیاست‌زده هردمبیل، آسته بروند و آسته بیایند که گربه شاخشان نزند و باز این‌طور که باد می‌آید و شاخه می‌جنبد تعداد گربه‌های شاخ‌دار در این سرزمین رو به فزونی است و هیچ آدم عاقلی خودش را با گربه شاخ‌دار درگیر نمی‌کند و تو چه می‌دانی گربه شاخ‌دار چیست؟

این ماجرای ضدیت با اخلاق و مهربانی و اصولا هرچه که به مدارا و تساهل و تسامح مربوط می‌شود و ترویج خشونت، نقل امروز و دیروز نیست. پروژه‌ای است که جناب پناهیان و دوستانشان سال‌هاست آن را کلید زده‌اند و بر اهل اشارت پوشیده نیست که قصد و غرض از چنین سخنانی چیست و سوداییان محال با طرح آن، چه غایتی در سر دارند.

چند سال پیش که پناهیان حدیث مشهور «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق» را دارای سندی ضعیف خواند و گفت پیامبر برای رسیدن به قدرت مبعوث شد و نه ترویج اخلاق، یادداشتی نوشتیم و پاسخ را به ابیاتی از مولانا جلال‌الدین محمد بلخی حواله دادیم:

دید احمد را ابوجهل و بگفت
زشت نقشی کز بنی‌هاشم شکفت

گفت احمد مر ورا که راستی
راست گفتی گرچه کار افزاستی

دید صدیقش بگفت‌ای آفتاب
نی ز شرقی نی ز غربی خوش بتاب

گفت احمد راست گفتی‌ای عزیز‌ای رهیده تو ز دنیای نه چیز

حاضران گفتند‌ای صدر الوری
راستگو گفتی دو ضدگو را چرا

گفت من آیینه‌ام مصقول دست
هر کسی در من همان بیند که هست

از آن زمان تا به امروز پنج‌شش سالی می‌گذرد و جناب پناهیان نه‌تن‌ها از تئوری پیامبر قدرت دست برنداشته بلکه به شهادت آنچه این روز‌ها از او منتشر شده، سخت به دنبال تئوریزه کردن اسلامی است که در آن قدرت‌طلبی و زورگویی و یکدست‌سازی و خشونت و قهر و غضب، حرف اول را می‌زند و همه کسانی که از مهر و محبت و دوستی و صلح و آشتی و مدارا سخن می‌گویند طبق این نظریه کسانی هستند که می‌خواهند در پوشش اخلاق به جنگ دین بروند.

آقای پناهیان به‌قدری در این مسیر جدی است که دست به داستان‌سرایی و تحریف تاریخ هم می‌زند. فرقی هم نمی‌کند این تاریخ، تاریخ معاصر باشد یا تاریخ صدر اسلام. منتهی وقتی شخصی تاریخ معاصر را با این شجاعت و صراحت به رنگ دلخواه خودش درمی‌آورد تا نتیجه سیاسی مورد نظرش را به دیگران تحمیل کند ببینید با تاریخ گذشته ما چه خواهد کرد.

به این روایت جناب پناهیان از داستان اعدام طیب حاج رضایی دقت بفرمایید تا دستتان بیاید با چه کسی طرفید: «فلانی (منظور حاج مهدی عراقی است) برو ایران به طیب بگو برای شهدای پونزده خرداد علم‌کشا و عزاداری‌هاشو بیاره بیرون تا عزاداری سالگرد پونزده خرداد از بین نره. ایشون می‌گه من گفتم که آقا خب طیب خوب نیست. بگذارید من به فلان عالم بزرگوار در تهران بگم. امام به آقای عراقی گفته بوده که اگه بری در خونه اون عالم اول بهت می‌گه من از کجا بفهمم تو این پیامو از طرف امام آوردی؟

حالا ثابت کردنش مشکله. بعدشم معلوم نیست این کار رو بکنن. اول مستقیم رفتم در خونه اون عالم. ایشون برگشت گفت عین کلام امام من از کجا بدونم این کلامو از طرف امام داری نقل می‌کنی؟ بعد هم گفت حالا روش فکر می‌کنم بعدشم هیچ کاری نکرد. دیدم ایشون هیچ برنامه‌ای نداره رفتم مغازه طیب گفتم من یه پیغامی دارم از طرف یه آدم مهم. می‌خوام خصوصی بگم. گفت اینا همه خصوصی‌ان بگو. گفتم از طرف امام خمینیه گفت بگو.

گفتم می‌رن اطلاع می‌دن بذار خصوصی بگم. گفت نه غلط می‌کنه کسی اطلاع بده. بگو بینیم چیه؟ گفتم اینه. همون‌جا نه گذاشت نه ورداشت گفت فلانی بیست تا چندتا علم ورمیداری خودمم میام پلیس‌ملیس هم جلوتونو گرفت بگو اینارو طیب راه انداخته غلط می‌کنن بیان جلو قمه‌هاتونم بردارین. یک کار عظیمی تو تهران کرد. مسلمون جگردار می‌خواییم.»

فیلمش را ببینید. یعنی کلیپش را. مریدان حاج‌آقا یک موسیقی حماسی هم زیر صدای استاد گذاشته‌اند و حاجی هم کأنه بهمن مفید در فیلم قیصر چنان نشسته است و این دیالوگ‌ها را جای امام و حاج مهدی عراقی و طیب حاج‌رضایی ادا می‌کند که من اگر در سینما کاره‌ای بودم در جذب این استعداد بی‌نظیر درنگ نمی‌کردم.

جالب‌تر از حاجی، پامنبری‌های ایشان هستند که با دهانی باز و متحیر نشسته‌اند به تماشای این اجرای استندآپ کمدی و یکی هم نیست از پای منبر بگوید: «حاجی‌جان نوکرتم! طیب حاج‌رضایی که فردای پونزده خرداد دستگیر شد و شیش ماه بعدش هم گذاشتنش سینه دیفال.

چجوری‌هاست که شما می‌فرمایین امام خمینی بهشون گفتن سالگرد شهدای پونزده خرداد فراموش نشه، در ثانی تا جایی که ما شنفتیم تا سال ۵۶ کسی به آیت‌الله خمینی نمی‌گفته امام خمینی، از همه این‌ها گذشته تا حالا به ما گفته بودن اصلا طیب حاج‌رضایی با امام هیچ رابطه‌ای نداشته بلکه این ساواک بوده که می‌خواسته به دروغ این حرف‌ها رو به طیب نسبت بده و طیب هم روی رگ غیرتش زیر بار نرفته، اصلا شما بوگو بینیم طرف ساواک اینایی یا طرف ما؟»

بله. منظور اینکه از آقای پناهیان که در مقابل چشمان بازماندگان طیب حاج‌رضایی و آدم‌هایی که هنوز آن روزگاران را به خاطر دارند چنین اثر فانتزی و دراماتیکی خلق می‌کند چه انتظاری می‌توان داشت؟ در همین روایت سراسر دروغ هم اخلاق را به نفع قدرت پایمال می‌کند؛ آن عالِم خیالی اگرچه در عالم واقع وجود ندارد، اما آدم اخلاق‌مدار و عاقلی است. معلوم است که نباید به یک پیغام شفاهی اعتماد کند و با شنیدن دو جمله مملکت را به آشوب بکشد.

طیب حاج‌رضایی این روایت هم آدم نامتعادلی است که با شنیدن یک جمله که صحت و سقمش معلوم نیست و بی آنکه جوانب کار را بسنجد دستور می‌دهد بیست تا علم بردارند و بریزند توی خیابان و البته مهم‌تر از همه اینکه قمه‌هایشان را فراموش نکنند؛ و نتیجه اخلاقی هم اینکه: ما آدم‌های فاضل و عالم و عاقل نمی‌خواهیم بلکه مشتی جاهل و عاطل و باطل می‌خواهیم که هر وقت به آن‌ها اشاره کردیم با قمه بریزند توی خیابان و آن‌وقت این می‌شود مسلمان ترازِ آقای پناهیان و دوستانشان که عمری است قرآن می‌خوانند و رونق مسلمانی می‌برند.

آقای پناهیان برای اثبات تئوری خطرناک خود که از دل آن توجیه بی‌قانونی و بی‌عقلی و اقداماتی خلاف عرف و شرع و منافع ملی بیرون می‌آید، هر روایتی را که در آن نشانی از اخلاق و دعوت به صلح و آشتی است دارای سند ضعیف می‌خواند و در مقابل هر آنچه را که در آن کشتن و زدن و بستن است با حرارتی فوق‌العاده و افزودنی‌های مجاز و غیرمجاز به خورد مخاطب می‌دهد و در سندیتش هم ذره‌ای تردید به خود راه نمی‌دهد. هرجایی هم که دیگر زمین زیادی سفت است و چاره‌ای جز پذیرش مطلب وجود ندارد می‌گوید این اسمش اخلاق نیست بلکه اسمش تقواست.

این ستیز آشکار و علنی با اخلاق و ترویج لمپنیزم به نام اسلام و انقلاب و به تعبیر پناهیان جیگرداری، حقیقتا که چیز شگفتی است. البته اگر این حرف‌ها در یک جمع محدود زده می‌شد اهمیتی نداشت. منتهی وقتی از یک رسانه رسمی پخش می‌شود ماجرا کمی متفاوت می‌شود. نه اینکه تلویزیون مخاطب انبوه داشته باشد، نه، از این حیث جای نگرانی نیست بلکه در بین مخاطبان اندک تلویزیون هنوز هم هستند کسانی که پخش این حرف‌ها را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به معنای سیاست‌های رسمی نظام می‌دانند.

یعنی پخش چنین حرف‌هایی جدای از توهین نسبت به اعتقادات میلیون‌ها میلیون مسلمان ممکن است عده‌ای آدم ساده‌لوح را به این خطا بیندازد که چنین قرائت‌های خطرناکی از اسلام را که شباهت‌های انکارناپذیری با باور‌های فرقه‌ها و گروهک‌های تروریستی دارد بپذیرند و هم برای خودشان و هم برای مردم این دیار دردسر‌ها درست کنند؛ که بار‌ها چنین کرده‌اند. در چنین مواقعی دودش هم اغلب به چشم همان ساده‌لوحان و مردم بی‌پناه این سرزمین می‌رود وگرنه آقای پناهیان و نظائر او که مشکلی برایشان پیش نمی‌آید. آن‌ها فقط حرف می‌زنند. زیادی هم حرف می‌زنند.

خدایا ما چه گناهی مرتکب شده‌ایم که از مطهری اهل گفتگو و طالقانی مدافع آزادی و بهشتی باادب و پرنسیب، گرفتار پناهیان و رسایی و نبویان شده‌ایم؟ این چه تقدیری است‌ای پروردگار؟

توضیحات تکمیلی برای بهره برداری بیشتر از خبر:

برخی دیگر از منابع، روایات و استدلال‌های فوق الذکر را به زبانی قابل فهم‌تر و نظرداشت به مقدمه و متن و نتیجه، بیان کرده اند که درقسمت حاضر (توضیحات تکمیلی برای بهره برداری بیشتر از خبر) بدان اشاره می‌شود. همانگونه که ذکر شد، روایت آقای پناهیان و داستان ذکر شده در خصوص پیام حضرت امام برای طیب، به چند دلیل نادرست بوده، اگر نخواهیم بگوییم دروغ است:

* نخست به این خاطر که در سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، امام خارج از ایران نبوده تا از مهدی عراقی یا دیگری بخواهد به ایران برود! امام بعد از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مدتی در زندان بود و سپس در قیطریه در حصر و در فروردین ۱۳۴۳ به قم برگشت. بنا بر این در خرداد ۴۳ خارج از ایران نبوده بلکه در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید شد و سپس به عراق رفت.

* دومین دلیل اینکه، در خاطرات حاج مهدی عراقی چنین مأموریتی نیامده یا دست‌کم این نویسنده ندیده یا شاید به خاطر آن باشد که شخص مورد نظر و راوی شهید عراقی نیست و باید پرسید کیست.

*سومین ادله اثباتی نادرست بودن روایت آقای پناهیان را باید در تاریخ دستگیری و تیرباران طیب جستجو کرد. طیب حاج رضایی در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ اعدام شده و اصلا در سال‌گرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ زنده نبوده! یک مستند هم ساخته شده به نام «سه سال و سه روز» دربارۀ طیب که سه سال و سه روز بعد از ۹ آبان ۱۳۳۹ می‌پردازد. چون در روز تولد رضا پهلوی فعال بود، اما سه سال و سه روز بعد و در واقع سه سال و دو روز بعد در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ اعدام می‌شود. مشخص است که آقای پناهیان این مستند را هم ندیده، اما مشخص نیست این قصه را به عمد بافته یا نه و چه قصدی از آن دارد؟

* چهارم اینکه، این که امام خمینی از کسی بخواهد نزد یک لات/ لوطی برود و بگوید اگر نزد علما بروید ابتدا خواهند گفت از کجا معلوم که واقعا پیام من است و مطمئن هم باشند کاری انجام نخواهند داد، ولی به طیب حاج رضایی بیشتر اعتماد داشته باشد هم نکتۀ عجیبی است چرا که آقای پناهیان معمم است و طبعاً نباید درصدد تحقیر و تخفیف هم‌لباسان خود برآید، ولی این کار را با روایتی که از اساس نادرست می‌باشد، انجام داده است. نتیجه این که داستانی که پناهیان نقل کرده نادرست است، چون امام هرگز به فردی که اعدام شده و در قید حیات نبوده مأموریت نداده است!

برای تسهیل در قضاوت شاید بهتر باشد با طیب حاج رضایی هم بیشتر آشتا شویم. طیب حاج‌رضایی مشهور به طیب (نزد هواداران خود طیب خان)، یکی از لات‌های سرشناس تهران بود که در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به عنوان یکی از عوامل شعبان جعفری در شعار و چماق و عربده‌کشی علیه نخست‌وزیر ملی و نمایش مبتذلی با عنوان قیام مردم در مخالفت با دولت دکتر مصدق به همراه اراذل و اوباش مشهور نقش ایفا کرد و پاداش او به پاس تاج‌بخشی، عفو ملوکانه در‌پی بازداشتی کوتاه‌مدت و میان‌مدت و دریافت امتیاز انحصار واردات موز بود و در سال ۱۳۳۹ نیز برای تولد ولیعهد سنگ تمام گذاشت، اما سه سال بعد ورق برگشت و از چشم شاه افتاد و به اتهام نقش آفرینی در «بلوای ۱۵ خرداد» اعدام شد. به خاطر ۲۸ مرداد پاداش گرفت و به سبب ۱۵ خرداد مجازات شد.

ادله‌های اثباتی نادرست بودن داستان پناهیان و پیام امام (ره) به طیب برای زنده نگاه داشتن سالگرد شهدای ۱۵ خرداد

تصویری از طیب وجود دارد که خالکوبی عکس رضاشاه بر روی شکم خود را نشان می‌دهد. طیب درزمرۀ لات‌های مذهبی به حساب می‌آمد و مرید آیت الله کاشانی بود و از سر علاقه به او بغض مصدق داشت به همین خاطر ۱۰ سال بعد و در پی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که از او خواستند اعتراف کند «از آیت‌الله خمینی پول گرفته‌ام تا عکس او را روی بیرق‌ها نصب کند» زیر بار نرفت و گفت «۲۸ مرداد از شاپور غلامرضا پول گرفتم تا جاوید شاه بگویم، ولی ۱۵ خرداد از این سید پولی نگرفتم» و نعمت الله نصیری هم که از او کینه داشت زمینۀ حذف او را فراهم ساخت.

شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت فرارو، تاریخ انتشار: 19فروردین1403، کدخبر: 723625، fararu.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین